سکوت شب بارانی

ساخت وبلاگ
از صبح ساعتها در سکوت ...سکوت...کنکاش درون...کاویدن خویش...سحر وجود...آرام و رها...فکری نیست...در بیخبری محض از همه چیز و همه کس ...فقط خودت و خدایت...غوغای جان سرود هستی می سراید و طنین زیبایش شوری دوباره و نوایی تازه مینواخت...امروز انگار بارها در سکوت"شنیدم"صدای دلکش هستی را..."دیدم "رنگ  دلربای هستی را..."لمس" کردم لطافت هستی را...و "بوییدم" عطر دل انگیزش را...چونان کودکی که اولین تجربه حواسش است...    نویسنده : باران ; ساعت ٥:۳٠ ‎ق.ظ روز شنبه ۳۱ امرداد ۱۳٩٤ تگ ها : سکوت شب بارانی...ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت شب بارانی دنبال می کنید

برچسب : همه,اوست, نویسنده : 8sokuteshabebarani7 بازدید : 49 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:50

مدتیست حال و هوایم عوض شده است...بد قلق شده ام...و شاید هم کمی بهانه گیر...

 پشت میز نشسته ام و یک لیوان چایی داغ کنارتکه ای کیک( دست پختم)...و من در فکر...چه راحت کیک مورد علاقه ام  درست شد و چه سخت هوای مورد علاقه دلم ...

دخترم را صدا میزنم تا کمی قدم بزنیم ...شاید هوای دلم پیاده روی دونفره می خواهد...

  
نویسنده : باران ; ساعت ۱:٠٤ ‎ق.ظ روز یکشنبه ۱ شهریور ۱۳٩٤

تگ ها :

سکوت شب بارانی...
ما را در سایت سکوت شب بارانی دنبال می کنید

برچسب : این,روزها, نویسنده : 8sokuteshabebarani7 بازدید : 31 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:50

امروز روز کاری شلوغی بود ...النم که اومدم اینجا اکثر وبلاگها یادداشت خصوصی گذاشتن....کسی م نیست ی  کلمه عبور بهمون بده تا...راستی کلمه عبور قلب ما آدمها چیه؟! آیا چیزی جز صداقت و مهر و محبت و وفاست؟!!

  
نویسنده : باران ; ساعت ۱٢:٢٠ ‎ق.ظ روز دوشنبه ٢ شهریور ۱۳٩٤

تگ ها :

سکوت شب بارانی...
ما را در سایت سکوت شب بارانی دنبال می کنید

برچسب : کلمه,عبور, نویسنده : 8sokuteshabebarani7 بازدید : 38 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:50

دیروز سر کارم برای همه شکلات گذاشته بودند...بازش کردم....شیرین شیرین بود.... مثل حاجتی  روا شده...حاجتی را که چند سالیست فراموش کرده بودم  ...و  باید اکنون، درست شب ولادتت هدیه بدهی ....و شب ولادتت ارزانی کنی که باز به یادم بیاوری که در ازدحام زائرانت فراموشم نکرده ای  و هنوز نوای قلبم را میشنوی...

و اینبار نیز به یقبن میدانم که حاجتم را خواهی داد...جانم به فدای محبتت آقا...

  
نویسنده : باران ; ساعت ۱٢:۱٧ ‎ق.ظ روز جمعه ٦ شهریور ۱۳٩٤

تگ ها :

سکوت شب بارانی...
ما را در سایت سکوت شب بارانی دنبال می کنید

برچسب : جانم,فدایت, نویسنده : 8sokuteshabebarani7 بازدید : 38 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:50

امروز سالگرد رفتنت بود...هر وقت اشک در چشمانم حلقه میزد...سد راهش میشدم...که دخترت نبیند...وای که چقدر پرم...پر از درد دل...پر از حرفهای ناگفته...پر از خنده های روشن و گریه های تیره...پر از بار مسئولیت ...سالها گذشته و هنوز در خوابی...دخترت بزرگ شده...قد کشیده....و زیباتر و دوست داشتنی تر از پیش...چشمان روشن زیبایش خیره به سنگ قبر...و در فکری عمیق.. انگار رفتنت را هنوز باور ندارد...با یادگارت حلوا درست کردیم...درست همانگونه که دوست میداشتی...همه خوردند و گفتتد روحت شاد... همسفر نیمه راه زندگیم روحت غرق شادی و آرامش...    نویسنده : باران ; ساعت ٥:٤٠ ‎ق.ظ روز جمعه ۱۳ شهریور ۱۳٩٤ تگ ها : سکوت شب بارانی...ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت شب بارانی دنبال می کنید

برچسب : سالگرد,پرواز, نویسنده : 8sokuteshabebarani7 بازدید : 36 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:50

چندیست "دلم "  خسته شده از خواستنهایش..."دلم "می خواهد که  دیگر هیچ نخواهم...ولی باز در نخواستنم هم خواستن بود و آن  آرزوی نخواستن...

  
نویسنده : باران ; ساعت ٥:۳٠ ‎ق.ظ روز شنبه ٢۱ شهریور ۱۳٩٤

تگ ها :

سکوت شب بارانی...
ما را در سایت سکوت شب بارانی دنبال می کنید

برچسب : دلم,خواهد, نویسنده : 8sokuteshabebarani7 بازدید : 39 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:50

بعضی دردها آنقدر بزرگ است  که نمیتوانی به کسی بگویی...سنگین شده دردهایم...

سکوت شب بارانی...
ما را در سایت سکوت شب بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8sokuteshabebarani7 بازدید : 41 تاريخ : شنبه 30 بهمن 1395 ساعت: 1:13

همیشه حساب و کتاب...همیشه سبک سنگین کردن...همیشه دو دو تا چهار تا...انگار بعضی اوقات  دو دو تا ،چهار تا نمی شود!حساب کتاب را گوشه  ای میگذاری و نه از سر عقل و باز هم از سر عشق چشمهایت را میبندی...و این چشم بستن گویی چشم بستن از همه چیز و همه کس است...انگار چشمهایت را باید ببندی تا قلبت ببیند و بینا شود نا دیده ها را...قلبت را بسپار...دستانت را نه از سر نیاز بلکه از سر اشتیاق بالا ببر...آنگاه خواهی دید که کائنات چگونه دستانت را پر میکنند و تو را بالا میکشند... آرام در خود لمیده ای و گوش میسپاری...آهنگ در ذره ذره بدنت  فرو میرود ،مینشیند و انگار هر نتی جای خودش را میداند و خودش را به اشتیاق میرساند...نتی در قلبت،نتی درمغزت و نتی مخصوص دستانت ...نشسته ای آرام تا ببینی آهنگ و نتها با درونت چه میکند و تنها گوش میسپاری...انگار دوست داری که زیر و رویت کنند...ویرانت کنند و از نو بسازندت... انقلابی به وجود می آید و چنان آشوبی درونت به  پا میشود که هر نتی درست جای خودش بنشیند ...نتها آنچنان با تار و پودت بازی میکند که گویی زنده شده ای،زنده ات میکنند...درمیزنند...میکوبند. سکوت شب بارانی...ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت شب بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8sokuteshabebarani7 بازدید : 39 تاريخ : شنبه 30 بهمن 1395 ساعت: 1:13

امروز در دلم به گنجشکی که دانه برمیچید گفتم راحت باش و راهم را کج  کردم ...کنارش کلاغکی پر زد و رفت ...غافل  از اینکه به کلاغک هم اطمینان خاطر بدهم...با لبخند از کنارش رد شدم و گنجشک  هنوز با آرامش  دانه برمیچید ...

سکوت شب بارانی...
ما را در سایت سکوت شب بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8sokuteshabebarani7 بازدید : 36 تاريخ : شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 1:45

امانت بزرگواری از زندگیم گرفته شد و امانت عزیزی به آغوشم سپرده شد...هر چند شادیها و غم هایش هنوز در صفحه ذهنم به جای مانده اما زندگی پر از این آمدنها ورفتن هاست...پس بیایید با هم بودنهایمان را قدر بدانیم

سکوت شب بارانی...
ما را در سایت سکوت شب بارانی دنبال می کنید

برچسب : شهریور ماه چندم است,شهریور ماهی ها,شهریور ماه, نویسنده : 8sokuteshabebarani7 بازدید : 38 تاريخ : شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 1:45